نچاق

حرفایی برای نوشتن

نچاق

حرفایی برای نوشتن

عدل و انصاف کو؟

دیشب پریشب مهمانی رفتن و مهمانی دادن شدت پیدا کرده.بعضی ها را همه مهمان  میکنند و بعضی همش باید مهمان کنند.رعایت عدل و انصاف تو دور و بری هامون کم می بینم.هیشکی دوست نداره بی دعوت جایی بره بعضی ها دعوت نامه پشت دعوت نامه دارند و بعضی آنقدر نشیته اند دعوت شوند که علف زیر پاشون سبز شده.من بی دعوت رفتم مراسم آش رشته پزون خواهر همسر چون دیدم فقط به من نگفته بیا به دیگر عروس خانومای مادر همسر التماس کرده تنهاش نذارند.اتفاقا سر سفره یه نخود پرید تو نای خانمی که ادعای دوستی صاحب خانه را داشت و به من تکه می انداخت چرا بی دعوت اونجایم.و فقط من دانستم چگونه میشود کمکش کرد .اظهار شرم کردنش بابت رفتار نسنجیده اش دیدنی بود همه مرحبا می گفتند بعضی ها هم گفتند کار خدا بوده ایشون به دل نگیره و بیاد مهمانی و سبب خیر شود.زن چاق بود و با مانور هایمیلیش به سختی می شد کمکش کنم

جنگ

جنگ واژه ای ناخوشایند اما لا محاله

یکی درد و یکی درمان پسندد

مگه ممکنه یکی درد را پسندد ؟!

،بی شک همه درمان راپسندند .

آیا عقیده شما غیر ازین است؟

عادت ما اینه که قیاس هامون  هم همین جور اشتباهه.

چرا کسی درد را بپسندد؟


اون شعر را نخوندی؟


دردم ازیار است و درمان نیز هم.


یا


گر طبیبانه بیایی به سر بالینم

 به دو عالم ندهم لذت بیماری را


کودکانی هستند که با نوع رفتارشان به والدین میگویند مرا بزن

چرا؟

چون بی توجهی والدین، جان به لب شان کرده و زدن ،نوعی توجه است اگرچه از نوع منفی.


فروغی بسطامی ،غزلسرای دوران قاجار ،سروده

غم روی تو به عالم ندهمعین نستانم و این غم ندهم
گر به جان درد پیاپی دهی‌امبه مداوای دمادم ندهم
گر مرا در حرمت راه دهندره به نامحرم و محرم ندهم
بخت آن کو که به صحرای طلبآهوی چشم تو را رم ندهم
آبی از چشم تری ریخت به خاککه به سر چشمه‌ی زمزم ندهم
داغی از دوست رسیده‌ست به منکه به سرمایه‌ی مرهم ندهم
غمی از عشق به خاطر دارمکه به صد خاطر خرم ندهم
بدنی دوش در آغوشم بودکه به صد روح مکرم ندهم
خاتمی داد به من لعل کسیکه به انگشتری جم ندهم
تا لبم بر لب آن نوش لب استیک دمم را به دو عالم ندهم
من فروغی نفس پاکم رابه دم عیسی مریم ندهم





تواگرجای من بودی چه میکردی؟




پی نوشت/-/

تَ جاوُ ز جنسی از جمله جرایمی است که نه تنها موجب آسیب های فیزیکی، روحی و روانی بسیاری به فرد قربانی می شود، بلکه سبب جریحه دار شدن افکار عمومی و نیز برهم زدن امنیت و آرامش جامعه می گردد.*/*

زن بودن در ایران

اول از همه نظر فردوسی در مورد یک زن را بنویسم.

این شعر از اوست

زن و اژدها هر دو در خاک به

 جهان پاک ازین هردو ناپاک به

میگن از قول کسی گفته که  سیاوش براش عزیز بوده است 

میگن سیاوش دلربا بوده و زن پدرش که زنی جوان بوده به او دل باخته است و ...

قصه سر دراز دارد.

مردم ایران اسلامی معتقد به قرآن در سوره یوسف میخوانند،

 إنّ کَیدَ کُنً عَظیم.

یعنی کید زنان عظیم است.از قول عزیز مصر احتمالا .اون وقتی که ذلیخا در حیله ای که اندیشیده بود ،تیرش به سنگ خورد.

یه پیرمرد تو فامیل دور ما بود که هرگاه چشمش به همسر بنده می افتاد نصیحتش می کرد با این شعر دست ساز خود ،درخت مکر زن صد ریشه دارد. فلک از مکر زن اندیشه دارد. انگار ذهنش را شستشو داده بودند.

یکی از مردان فامیل نزدیکتر میفرمودند شعر آقای ...را 

داد معشوقه به عاشق پیغام

 که کند مادر تو با من جنگ

 الی آخر

من نمی دونم زنان در ایران با این فرهنگ مرد پرور چطور تاب آورده اند زندگی کنند.

تا مجرد بمانی میگن گرفته نشد تا ازدواج می کنی اجازه نمیدن محبوب باشی .مردها را به قول مادرهمسر، زیر پالان شون دود میدن که بندگی زن نکنی مبادا.

تا حرف میزنم میگن چه دل پُری دارد این